پست چهارم کلوب زندگی

ساخت وبلاگ

هوالغفور

سال ها قبل از کلوب شروع کردم به نوشتن، گاه شماری را که لحظه لحظه ایم را در دل خود نگاه میداشت اما این روزها خبر رسیده می خواهند تما خاطراتمان را نابد کنند و از ما خواسته اند هر چه می خواهیم برداریم و من تصمیم گرفتم تا دیر نشده خاطراتم را برداریم که برایم سخت عزیز هستن...

پست چهارم کلوب زندگی...
ما را در سایت پست چهارم کلوب زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : occasionaltime بازدید : 97 تاريخ : شنبه 20 آبان 1396 ساعت: 1:36

امسال رو نه خوب شروع کردم و نه بد، هم روزهای خوش داشتم و هم ناخوشایند ولی امیدوارم به لطف خدا که در ادامه روزهای خوبی برایم رقم بزنه.
الان دو روزه تهرانم و مثل همیشه ارامشم رو بدست آوردم احتمالا دو روز دیگه هم میرم شمال، نمی دونم چی پیش میاد ولی امیدوارم بهمون خوش بگذره.
امروز هم دایی و دختر داییم مهمون مامان بودن که بعدازظهر هم خواهرم اومد و جمعمون جمع شد. خدایا این آرامش رو از ما نگیر.

1393/01/10

04:29

پست چهارم کلوب زندگی...
ما را در سایت پست چهارم کلوب زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : occasionaltime بازدید : 101 تاريخ : شنبه 20 آبان 1396 ساعت: 1:36

روزها چقدر سریع می گذرن و اتفاقات چقدر ناگهانی. این روزها روزهای سخت، شیرین، پر التهاب و ... برای من بود. وقتی داشتم میرفتم شمال اصلا فکر نمی کردم با اینهمه حرف برگردم. نمی دونم خدا رو بابتشون شکر کنم یا نه ولی خدا دقیقا همون چیزی رو که ازش خواسته بودم به انجام رسوند. الان هم غمگینم و هم شاد، چر از احساسات ضد و نقیض ولی در هر حال خدایا شکرت بازم منتظر معجزه هات می مونم.

1393/01/24

18:55

پست چهارم کلوب زندگی...
ما را در سایت پست چهارم کلوب زندگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : occasionaltime بازدید : 131 تاريخ : شنبه 20 آبان 1396 ساعت: 1:36